بن کلمنز ، مامور مرزبانی ، پس از 32 سال خدمت ، خود را در حال کمک به افرادی می بیند که همیشه سعی کرده است از ایالات متحده دور بمانند و ...

ماجرای فیلم براساس داستانی واقعی روایت شده و زندگی "خوزه هرناندز" و مسیر او از یک کارگر مزرعه تا تبدیل شدنش به یک مهندس و فضانورد را به تصویر کشیده است. این فیلم داستانی از استقامت، همبستگی و فداکاری برای تحقق یک رویای به ظاهر غیرممکن است و ....

داستان فیلم در مورد مردی به نام "پل استرجز" که همراه با خانواده خود برای تعطیلات به مکزیک سفر می‌کنند. در این میان زمانی که آن‌ها از یک دکل نفتی بازدید می‌کنند، توسط یک کوسه عظیم‌الجثه معروف به دیو سیاه مورد حمله قرار می‌گیرند. حال پل باید راهی برای نجات جان خانواده‌اش پیدا کند، اما ....

الکس و خانواده اش به مکزیکو می روند تا اقوامشان را ملاقات کنند که ناگهان الکس در انباری خانه پدربزرگـش یک چوپاکابرا پیدا می کند و به همراه پسر عمه و دختر عمه اش برای نجات دادن این موجود افسانه ای وارد یک ماجراجویی می شوند و ...

یک کارآگاه مشغول بررسی قتل های سریالی در یک شهر کوچک است، و در این بین به گروهی از سربازان نظامی نیز برخوردهایی دارد که ...

وقتی یک یاغی متوجه می شود که دشمنش از زندان آزاد می شود، گروه خود را دوباره متحد می کند تا انتقام بگیرند اما ...

در سال 1875 در یک دهکده کوچک در نیومکزیکو غریبه ای ناشناس که دست بندی عجیب بر دست دارد وارد شهر می شود و به همه ساکنان دهکده هشدار میدهد که خطری بزرگ آنها را تهدید می کند و آن هم حمله بیگانگان فضایی است و ....

کلودیا تصمیم می گیرد برای یک زندگی بهتر به آمریکا مهاجرت کند ولی وقتی وارد خاک آمریکا می شود به جرم مدارک تقلبی دستگیر و به مکزیک برگردانده می شود. اما او دست بردار نیست و این بار می خواهد با یک باند قاچاق خطرناک وارد آمریکا شود و...

در مورد مامور اف بی آی به نام کیت با بازی “امیلی بلانت” است که طی درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در مرز آمریکا و مکزیک، سقوطی در منجلاب بی اخلاقی و فساد را تجربه می کند.

یک کلانتر سابق آریزونا که همسرش کشته شده است در ملک خانه خوداما بنظر میرسد که یک مهاجر غیر قانونی که به خاک آمریکا آمده است این کار رو کرده باشد . حال این مرد به عنوان کلانتر دنبال جواب میگردد و در این حین زندیگ برای همیشه عوض میشه …

مایک نورتن جوانی که تازه به استخدام پلیس مرزی درآمده، به طور تصادفی کارگر غیرمجاز مکزیکی، ملکیادس استرادا را می کشد. مقام های محلی تصمیم می گیرند حادثه را لاپوشانی و پرونده را مختومه اعلام کنند. اما صاحب کار ملکیادس، پیت پرکینز، با هدف اجرای عدالت شخصی، مایک را مجبور می کند تا جسد ملکیادس را از گور بیرون بکشد و سپس سوار بر اسب همراه یکدیگر و جسد به سوی مکزیک به راه بیفتند…